1 گه مستم و گاه در خمارم این است تمام عمر کارم
2 از پاره ی دل، سرشک چون گل آیینه شکسته در کنارم
3 چندم ببرد به سیر گلشن؟ از روی نسیم، شرمسارم
4 از عالم خاک، پای عنقا ببریده ز تیغ کوهسارم
5 پیچیده ام آنچنان که افتند مرغان به قفس ز شاخسارم
6 بی آن گل رو، سلیم بگذشت افسرده تر از خزان، بهارم