به مستی مرده ام ساقی، مهل از حزین لاهیجی غزل 743

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

به مستی مرده ام ساقی، مهل مخمور در خاکم

1 به مستی مرده ام ساقی، مهل مخمور در خاکم چو خم بسپار زیر طارم انگور در خاکم

2 اجل مستور اگر سازد مرا از دیده مردم ولی چون گنج قارون همچنان مشهور در خاکم

3 تجلی، خانه زاد خلوت گور است عاشق را فروزد عقل روشن دل چراغ طور در خاکم

4 هزاران باغ و بستان دانهٔ من در گره دارد دو روزی هم چه خواهد شد اگر مستور در خاکم؟

5 شکستن نیست در طالع طلسم پیکر ما را اگر عالم شود ویرانه، من معمور در خاکم

6 وفا و غیرت داغ محبت را تماشا کن که دارد سرخ رو، خونابهٔ ناسور در خاکم

7 سیه بختم ولی چشم از غبارم می شود روشن نهان چون در سواد سرمه، بینی نور در خاکم

8 وفاکردیکه شمع تربت پروانهات گشتی نمی گردم اگر گرد سرت، معذور در خاکم

9 گداز عشق دارد شرمسار از بی نوایانم ز ضعف تن نگردد سیر، چشم مور در خاکم

10 نماید گردباد وادی وحشت غبارم را دمی آسوده نگذارد سر پرشور در خاکم

11 نمی گردد حزین ، از شیوهٔ دل تربتم خالی که باشد ناله ای چون کاسه فغفور در خاکم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر