من مست عشقم،زاهدا با از اسیری لاهیجی غزل 412

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

من مست عشقم،زاهدا با ما مگو از عقل و دین

1 من مست عشقم،زاهدا با ما مگو از عقل و دین گه با خود و گه بیخودم، هذاجنون العاشقین

2 هشیار و مستم، چیستم، مجنون عشق کیستم نه هستم و نه نیستم، هذاجنون العاشقین

3 من عاشق دیوانه ام، در عشق او افسانه ام از خویشتن بیگانه ام، هذاجنون العاشقین

4 من بیخود و شیدائیم، قلاشم و رسوائیم هرجائی و بی جائی ام،هذاجنون العاشقین

5 هستم ز جام بیخودی مست مدام سرمدی نه نیک دانم نه بدی، هذاجنون العاشقین

6 تا روی ساقی دیده ام، جام فنا نوشیده ام سرمستم و شوریده ام، هذاجنون العاشقین

7 مخمور چشم ساقیم، مست از می اطلاقیم گه فانی و گه باقیم، هذاجنون العاشقین

8 من مست جام وحدتم، هم درد نوش کثرتم هم می پرست از فطرتم، هذاجنون العاشقین

9 نه عالم و نه جاهلم، نه عاشق و نه عاقلم مجنونم و لایعقلم، هذاجنون العاشقین

10 گه رند و گاهی زاهدم، گه مست و گاهی عابدم گاهی بتان را ساجدم، هذاجنون العاشقین

11 گه زاهدم پر ریو و رنگ، گه عاشقم بی نام و ننگ گاهی دلویم گاه دنگ، هذاجنون العاشقین

12 گاهی می و میخانه ام، گه ساقی و پیمانه ام گه شمع و گه پروانه ام، هذاجنون العاشقین

13 گه خوب خوبم گاه زشت، گه کعبه ام گاهی کنشت گه دوزخم گاهی بهشت، هذاجنون العاشقین

14 مجنون و عاشق بوده ام، عذرا و وامق بوده ام در عشق صادق بوده ام، هذاجنون العاشقین

15 با عشق او پیوسته ام، وز قیدها وارسته ام دل براسیری بسته ام، هذاجنون العاشقین

عکس نوشته
کامنت
comment