من مست می عشقم هشیار نخواهم شد از عراقی غزل 86

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد

1 من مست می عشقم هشیار نخواهم شد وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

2 امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد

3 تا هست ز نیک و بد در کیسهٔ من نقدی در کوی جوانمردان عیار نخواهم شد

4 آن رفت که می‌رفتم در صومعه هر باری جز بر در میخانه این بار نخواهم شد

5 از توبه و قرایی بیزار شدم، لیکن از رندی و قلاشی بیزار نخواهم شد

6 از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت وز یار به هر زخمی افگار نخواهم شد

7 چون یار من او باشد، بی‌یار نخواهم ماند چون غم خورم او باشد غم‌خوار نخواهم شد

8 تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد

9 چون ساختهٔ دردم در حلقه نیارامم چون سوختهٔ عشقم در نار نخواهم شد

10 تا هست عراقی را در درگه او باری بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد

عکس نوشته
کامنت
comment