- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کارم ز دست شد نظری کن بکار من بنگر بکار بنده خداوندگار من
2 فارغ شدم ز جنت و فردوسی و حورعین تا اوفتاد بر سر کویش گذار من
3 بس جان نازنین که چو گل میرود به باد ر در پای سروناز تو ای گلعذار من
4 کا تا جلوه کرد سرو قدت بر کنار چشم خالی نگشت آب روان از کنار من
5 گفتی شبی بیایم و بستانم از تو جان از نهار جان من که مده انتظار من
6 وقتی که بگذری بسر تربت کمال راحت رسد بسی به تن خاکسار من