دیوانه شدم باز جنون می کنم امشب از سعیدا غزل 62

دیوانه شدم باز جنون می کنم امشب

1 دیوانه شدم باز جنون می کنم امشب ای عشق مدد ساز که خون می کنم امشب

2 تا عشق بنا گشته جهان یاد ندارد عیشی که به این بخت زبون می کنم امشب

3 غم نخل و ثمر آه و نفس سوخته آخر خود گوی که بی روی تو چون می کنم امشب؟

4 سیلی که برد زنگ ز آیینهٔ عالم از دیدهٔ خونبار برون می کنم امشب

5 چون شمع به خود گریهٔ جانسوز سعیدا تا کوی فنا راهنمون می کنم امشب

عکس نوشته
کامنت
comment