-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دارم هوس رخصت آهی و دگر هیچ چون صورت چین از تو نگاهی و دگر هیچ
2 در کشتنم از بس که طلبکار بهانه ست کافی ست همین نام گناهی و دگر هیچ
3 صد ره به دل خویش چو ویرانه گشودیم خواهیم درآیی تو ز راهی و دگر هیچ
4 ای خضر، کسی از تو ره چشمه نخواهد ما را برسان بر سر چاهی و دگر هیچ
5 از حاصل دنیاست قلندرصفتان را چون شمع، همین ... رو کلاهی و دگر هیچ
6 گتیم سلیم این همه در هند و ز عصیان داریم همین روی سیاهی و دگر هیچ