دایما خون دلم زان زلف از جویای تبریزی غزل 661

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

دایما خون دلم زان زلف و کاکل می‌چکد

1 دایما خون دلم زان زلف و کاکل می‌چکد آب و رنگ گل نگر کز شاخ سنبل می‌چکد

2 سرو رنگین‌جلوه‌ام چون در خرام آید به ناز خون خجلت از پر طاووس گل‌گل می‌چکد

3 در گلستانی که آب از جوی یکرنگی خورد خون گل پیوسته از منقار بلبل می‌چکد

4 گشته‌ام در عشق او تریاکی تریاق صبر بس که زان تیغ مژه زهر تغافل می‌چکد

5 زینهار از هم‌زبانی فیض کیفیت مجوی کز لبش صاف تکلم بی‌تامل می‌چکد

6 حرص دارد تشنهٔ صد آرزو جویا مرا ورنه آب گوهر از دست توکل می‌چکد

عکس نوشته
کامنت
comment