1 ای همنفسان شدست وصلم سپری وقت است که آغاز کنم نوحهگری
2 در پرده شب دمی نوا یافته بود کارم ز لبت کرد سحر پردهدری
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 مرا تویی ز جهان آرزوی جان ای دوست حیات بهر تو خواهم در این جهان ای دوست
2 میان حلقه زلفت چو مرغ جان بنشست ندید خوشتر از آن دام آشیان ای دوست
1 آن نه نقشیست که در خاطر نقاش آید فرخ آن چشم که بر طلعت زیباش آید
2 گر به چشم خوش او در نگرد مستوری زهد بگذارد و در شیوه اوباش آید
1 ز کوی دوست مرا ناگزیر خواهد بود وگر گذر همه بر تیغ و تیر خواهد بود
2 از آب دیده من در میان منزل دوست به هر طرف که روی آبگیر خواهد بود
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **