سرگشته وار بر تو گمان از باباافضل کاشانی غزل 5

باباافضل کاشانی

آثار باباافضل کاشانی

باباافضل کاشانی

سرگشته وار بر تو گمان خطا برم

1 سرگشته وار بر تو گمان خطا برم بی آنکه هیچ راه به چون و چرا برم

2 از جان و از تنم نتوانم به شرح گفت کاندر رهت، ز هر دو، چه مایه بلا برم

3 من رخت بینوایی تن بر کجا نهم؟ من جان زینهاری خود را کجا برم؟

4 دانم که در دلی و جدا نیست دل ز تو لیکن به دل چگونه، بگو، ره فرا برم؟

5 دل نیز گم شده‌ست و ندانم کنون که من بی دل به نزد تو نبرم راه، یا برم؟

6 گویند راه بردی از او، باز ده نشان آری دهم نشانی از آن، لیک تا برم

7 در جستنم همیشه؛ که در جست‌وجوی تو ره زی بقا اگر نبرم، زی فنا برم

8 من بی تو نیستم، من و خود را نیابم ایچ گر بر زمین بدارم، اگر بر هوا برم

9 مگذار نزد خویشم اگر هیچ زین سپس من نام ما و من به صواب و خطا برم

10 ما از کجا و من ز کجا؟ ما و من تویی بیهوده چند نام من و نام ما برم؟

عکس نوشته
کامنت
comment