- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز از سودای زلفش بی سرو سامان شدم در شعاع حسن او شیدائی و حیران شدم
2 تا که خورشید جمال نوربخش او بتافت ظلمت ما نور گشت و همچو مه تابان شدم
3 چون بدیدم از همه ذرات مهر روی دوست عارف اهل یقین و صاحب عرفان شدم
4 گر چه بودم قطره چون در بحر کل گشتم فنا در بقا بعدالفنا دریای بی پایان شدم
5 دین و دنیا چون فدای عشق جانان ساختم در طریق عاشقی سرحلقه رندان شدم
6 در قمار عشق جانان جان و دل درباختم محرم بزم وصالش بی دل و بی جان شدم
7 عارفان گر شهره شهرند اسیری از عمل من بمحض موهبت اعجوبه دوران شدم