اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی
اسیری لاهیجی

باز از سودای زلفش بی سرو از اسیری لاهیجی غزل 359

غزل 359 ام از 685 غزلیات

باز از سودای زلفش بی سرو سامان شدم

1 باز از سودای زلفش بی سرو سامان شدم در شعاع حسن او شیدائی و حیران شدم

2 تا که خورشید جمال نوربخش او بتافت ظلمت ما نور گشت و همچو مه تابان شدم

3 چون بدیدم از همه ذرات مهر روی دوست عارف اهل یقین و صاحب عرفان شدم

4 گر چه بودم قطره چون در بحر کل گشتم فنا در بقا بعدالفنا دریای بی پایان شدم

5 دین و دنیا چون فدای عشق جانان ساختم در طریق عاشقی سرحلقه رندان شدم

6 در قمار عشق جانان جان و دل درباختم محرم بزم وصالش بی دل و بی جان شدم

7 عارفان گر شهره شهرند اسیری از عمل من بمحض موهبت اعجوبه دوران شدم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر باز از سودای زلفش بی سرو سامان شدم

شاعر شعر باز از سودای زلفش بی سرو سامان شدم چه کسی است ؟

شاعر شعر باز از سودای زلفش بی سرو سامان شدم اسیری لاهیجی می باشد.

شعر باز از سودای زلفش بی سرو سامان شدم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر باز از سودای زلفش بی سرو سامان شدم چیست ؟

قالب شعر باز از سودای زلفش بی سرو سامان شدم غزل است

مضمون اصلی شعر باز از سودای زلفش بی سرو سامان شدم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ است.
بنر