1 من نامدهام که جان ز میدان ببرم آب آمدهام برای طفلان ببرم
2 جان گر بدهم برای آبی سهل است آب ار ببرم به است تا جان ببرم
1 یا علی افتاد از نوبر سرم سودای تو شد مصور باز در دل صورت زیبای او
2 با خیابان جنان بس فرقها دارد دلم کاندر آن طوبی بود در این قدر عنای تو
1 دلم دائم ز هجرت خویش را بیمار میخواهد ز تیغ بیدریغت سینه را افکار میخواهد
2 نمیخواهم که داغ عارضت از آب و تاب افتد بلی بلبل همیشه رونق گلزار میخواهد
1 در سر کوی وفا عشاق را منزل یکیست گر کم و بیشت تخم معرفت حاصل یکیست
2 کن گذر در قتلگاه عشق او بنگر به خون هر قدم بس کشتهها افتاده و قاتل یکیست