ای به سرم دمبدم تیغ جفای تو خوش از جامی غزل 195

ای به سرم دمبدم تیغ جفای تو خوش

1 ای به سرم دمبدم تیغ جفای تو خوش دل به نسیم تو شاد جان به هوای تو خوش

2 چشم و دل و جان خوشند تا شده جای تواند خوش بنشین در همه ای همه جای تو خوش

3 عاشق دلخسته را وعده جنت مده چون نشود خاطرش جز به لقای تو خوش

4 حال خوشی از درت کرد گدایی دلم جز به گدایی نشد حال گدای تو خوش

5 عربده بگذاشتی تخم صفا کاشتی وقت همه عاشقان شد ز صفای تو خوش

6 رشته پیراهنت باد تن لاغرم تا به طفیلش زیم زیر قبای تو خوش

7 رخصت جامی بده تا پی دفع رمد دیده بمالد گهی بر کف پای تو خوش

عکس نوشته
کامنت
comment