1 من از بود و نبود خود خموشم اگر گویم که هستم خود پرستم
2 ولیکن این نوای ساده کیست کسی در سینه می گوید که هستم
1 سائلی مثل قضای مبرمی بر در ما زد صدای پیهمی
2 از غضب چوبی شکستم بر سرش حاصل دریوزه افتاد از برش
1 زندگانی را بقا از مدعا ست کاروانش را درا از مدعا ست
2 زندگی در جستجو پوشیده است اصل او در رزو پوشیده است
1 هوس منزل لیلی نه تو داری و نه من جگر گرمی صحرا نه تو داری و نه من
2 من جوان ساقی و تو پیر کهن میکده ئی بزم ما تشنه و صهبا نه تو داری و نه من
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران