سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

به چشمانت که تا رفتی، به از سلمان ساوجی غزل 272

غزل 272 ام از 897 غزلیات

به چشمانت که تا رفتی، به چشمم بی‌خور و خوابم

1 به چشمانت که تا رفتی، به چشمم بی‌خور و خوابم به ابرویت که من پیوسته چون زلف تو در تابم

2 به جان عاشقان، یعنی لبت کامد به لب جانم به خاک پای تو یعنی، سرم کز سرگذشت آبم

3 به خاک کعبه کویت، به حق حلقه مویت که ممکن نیست کز روی تو هرگز روی بر تابم

4 به عناب شکر بارت، کزان لب شربتی سازم که خود شربت نمی‌ریزد، به غیر از قند و عنابم

5 به صبح عاشقان یعنی، رخت کز مهر رخسارت نه روز آرام می‌گیرم، نه می‌آید به شب خوابم

6 به دیدارت که تا بینم جمال کعبه رویت محال است اینکه هرگز سر فرود آید به محرابم

7 به جانت کز قفس سلمان بجان آمد درین بندم که یابم فرصت بیرون شد، اما در نمی‌یابم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر به چشمانت که تا رفتی، به چشمم بی‌خور و خوابم

شاعر شعر به چشمانت که تا رفتی، به چشمم بی‌خور و خوابم چه کسی است ؟

شاعر شعر به چشمانت که تا رفتی، به چشمم بی‌خور و خوابم سلمان ساوجی می باشد.

شعر به چشمانت که تا رفتی، به چشمم بی‌خور و خوابم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر به چشمانت که تا رفتی، به چشمم بی‌خور و خوابم چیست ؟

قالب شعر به چشمانت که تا رفتی، به چشمم بی‌خور و خوابم غزل است

مضمون اصلی شعر به چشمانت که تا رفتی، به چشمم بی‌خور و خوابم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر