- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترسم که تو میرانی زورق به سراب اندر زادی به حجاب اندر میری به حجاب اندر
2 چون سرمه رازی را از دیده فروشستم تقدیر امم دیدم پنهان بکتاب اندر
3 بر کشت و خیابان پیچ بر کوه و بیابان پیچ برقی که بخود پیچد میرد به سحاب اندر
4 با مغربیان بودم پر جستم و کم دیدم مردی که مقاماتش ناید بحساب اندر
5 بی درد جهانگیری آن قرب میسر نیست گلشن بگریبان کش ای بو بگلاب اندر
6 ای زاهد ظاهر بین گیرم که خودی فانی است لیکن تو نمی بینی طوفان به حباب اندر
7 این صوت دلاویزی از زخمهٔ مطرب نیست مهجور جنان حوری نالد به رباب اندر