- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترسم از اهل ورع، شوق شرابم بکشند به بهشتم بفریبند و به خوابم بکشند
2 در دم نزع اگر توبه ز می خواهم کرد بهتر آن است که رندان به شرابم بکشند
3 من که بیزار نخواهم شدن از موی سفید جای آن است که در عهد شبابم بکشند
4 چون ز آسیب شبیخون نتوانم جان برد دارم امید نارفته به خوابم بکشند
5 سخنی در دلم آمد که اگر گفته شود اهل تحقیق به ناپخته جوابم بکشند
6 بایزیدم که ان الحق به زبان می آرم گو مریدان که همین دم به شتابم بکشند
7 عرفی از صومعه بگذار که بیرون آیم گر پسندی که ز شوق می نابم بکشند