- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زنی گر تیر پرتابم که روی از عشق برتابم کنار از بحر نتوانم که رفت از دست پایابم
2 دلم بربود و دین فرسود و جان تاراج و خرسندم و گر شکوه کنم از دوست دشمن دان و کذابم
3 سراب است آنچه بنمایی اگر چه قلزم ای ساقی که دارد شربتی از چشمه نوش تو سیرابم
4 مسلمانان مگوییدم که از کعبه چرا رفتی که در بتخانه فرخار پیدا گشته محرابم
5 به مرگ خویش مشتاقم طلبکارم قیامت را اگر دانم که در محشر وصال دوست دریابم
6 بنالد دل که ای دیده مگو راز نهانم را بگرید مردم دیده که از سر برگذشت آبم
7 کجا یارب توانم گفت با کس درد پنهانی که خون خوردند اصحاب و جفا کردند احبابم
8 زمستان فراقت را بود نوروز از وصلت شب یلدای هجران را جمال تست مهتابم
9 من از عشق و وفاداری شدم رسوا در این عالم به من رحمت نمیآرند احباب و نه اصحابم
10 تو را ای کعبه پرده پرنیانست و کجا دانی که چون شب بر بیابان مغیلانت برد خوابم
11 زهر در روی آشفته به کوی تست ای مولا تویی باب الله مطلق چه میرانی از این بابم