- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن نشان پای نو آزرده نظر کردن
2 نهادهایم همه سوی آستان تو روی بعزم کعبه مبارک بود سفر کردن
3 لب تو همدم ما چون بریم از آن سر زلف ز ذوق جان که تواند بترک سر کردن
4 دعای جان تو گویم همیشه پیش رقیب که بیدعا نتوان از بلا حذر کردن
5 رقیب تیز کند گفتی از برای تو تیغ کراست صبر بفرمای تیز تر کردن
6 از بیم آنکه بدرمان حوالتم نکنی ز درد خویش نیارم ترا خبر کردن
7 علاج درد خود ار پرسی از طبیب کمال در آن مقام زبان بایدت بدر کردن