مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان
مسعود سعد سلمان

شخصی به هزار غم از مسعود سعد سلمان قصیده 212

قصیده 212 ام از 1098 قصاید

شخصی به هزار غم گرفتارم

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37

1 شخصی به هزار غم گرفتارم در هر نفسی به جان رسد کارم

2 بی زلت و بی گناه محبوسم بی علت و بی سبب گرفتارم

3 در دام جفا شکسته مرغی ام بر دانه نیوفتاده منقارم

4 خورده قسم اختران به پاداشم بسته کمر آسمان به پیکارم

5 هر سال بلای چرخ مرسومم هر روز عنای دهر ادرارم

6 بی تربیت طبیب رنجورم بی تقویت علاج بیمارم

7 محبوسم و طالعست منحوسم غمخوارم و اخترست خونخوارم

8 برده نظر ستاره تاراجم کرده ستم زمانه آزارم

9 امروز به غم فزونتری از دی وامسال به نقد کمتر از پارم

10 طومار ندامتست طبع من حرفیست هر آتشی ز طومارم

11 یاران گزیده داشتم روزی امروز چه شد که نیست کس یارم

12 هر نیمه شب آسمان ستوه آید از گریه سخت و ناله زارم

13 زندان خدایگان که و من که ناگه چه قضا نمود دیدارم

14 بندیست گران به دست و پایم در شاید که بس ابله و سبکبارم

15 محبوس چرا شدم نمی دانم دانم که نه دزدم و نه عیارم

16 نز هیچ عمل نواله ای خوردم نز هیچ قباله باقیی دارم

17 آخر چه کنم من و چه بد کردم تا بند ملک بود سزاوارم

18 مردی باشم ثناگر و شاعر بندی باشد محل و مقدارم

19 جز مدحت شاه و شکر دستورش یک بیت ندید کس در اشعارم

20 آنست خطای من که در خاطر بنمود خطاب و خشم شه خوارم

21 ترسیدم و پشت بر وطن کردم گفتم من و طالع نگونسارم

22 بسیار امید بود در طبعم ای وای امیدهای بسیارم

23 قصه چه کنم دراز بس باشد چون نیست گشایشی ز گفتارم

24 کاخر نکشد فلک مرا چون من در ظل قبول صدر احرارم

25 صدر وزرای عصر ابونصر آن کافزوده ز بندگیش مقدارم

26 آن خواجه که واسطه ست مدح او در مرسله های لفظ دربارم

27 گر نیستم از جهان دعا گویش در هستی ایزدست انکارم

28 گر نه به ثنای او گشایم لب بسته ست مان به بند زنارم

29 ای کرده گذر به حشمت از گردون از رحمت خویش دور مگذارم

30 جانم به معونت خود ایمن کن کامروز شد آسمان به آزارم

31 برخاست به قصد جان من گردون زنهار قبول کن به زنهارم

32 آنی تو که با هزار جان خود را بی یک نظر تو زنده نشمارم

33 ای قوت جان من ز لطف تو بی شفقت خویش مرده انگارم

34 شه بر سر رحمت آمدست اکنون مگذار چنین به رنج و تیمارم

35 ارجو که به سعی و اهتمام تو زین غم بدهد خلاص دادارم

36 این عید خجسته را به صد معنی بر خصم تو ناخجسته پندارم

37 برخور ز دوام عمر کز عالم در عهد تو کم نگردد آثارم

شعر قالب : قصیده سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شخصی به هزار غم گرفتارم

شاعر شعر شخصی به هزار غم گرفتارم چه کسی است ؟

شاعر شعر شخصی به هزار غم گرفتارم مسعود سعد سلمان می باشد.

شعر شخصی به هزار غم گرفتارم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر شخصی به هزار غم گرفتارم چیست ؟

قالب شعر شخصی به هزار غم گرفتارم قصیده است

سبک شعر شخصی به هزار غم گرفتارم چیست ؟

سبک شعر شخصی به هزار غم گرفتارم سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر شخصی به هزار غم گرفتارم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
مسعود سعد سلمان

شخصی به هزار غم از مسعود سعد سلمان قصیده 212

قصیده 212 ام از 1098 قصاید
بنر