- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای نسیم صبحدم از راه لطف خواجه یوسف را ز من پیغام بر
2 گو به درگاه تو آمد پیش ازین بکر فکرم با هزارن زیب و فر
3 دولتی گوئی نبودش ز آن نشد از کرامات قبولت بهره ور
4 بعد از آن بکری دگر پرورده ام در شبستان هنر ز آن خوبتر
5 در بلاغت چون کمالی یافتست وقت آن آمد که گردد جلوه گر
6 گر برون آید ز پرده خیزدش خاطب از هر سو فزون از حد و مر
7 ز آن همی ترسم که ز آن خواهندگان افتدش ناگاه ناجنسی بسر
8 من نیم در عهده آن بعد ازین گر بزاید زو هزاران شور و شر
9 هان چه فرمائی چه می بینی صواب کز شبستان آید آن دلبر بدر
10 عرضه کردم ز آنچه رویم مینمود مصلحت زین پس توبه دانی دگر