1 بر دیده خیال دوست بنگاشته ام بس دیده برین خیال بگماشته ام
2 در مرحله ای که بار برداشته ام یک حوض ز خون دیده بگذاشته ام
1 ای مه ، بکف ابر زبون خواهی شد وی برگ سمن ، بنفشه گون خواهی شد
2 ای رایت نیکویی ، نگون خواهی شد در چنشم مست آنکه تو چون خواهی شد
1 اختلاف مزاج تو خوش خوش ارغوان تو زعفران کردند
2 چون ز زردی بسان زر گشتی زیر خاکت چو زر نهان کردند
1 به فال همایون و فرخنده اختر به بخت موفی و سعد موفر
2 به وقتی که هست اندر او فال خوبی به روزی که هست اندر او سعد و اکبر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به