-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من سگ یارم و آن نیست که بیگانه شوم لیک می ترسم از آن روز که دیوانه شوم
2 ای فلک، شمع شب افروز مرا سوی من آر تا بگرد سر او گردم و پروانه شوم
3 من همان روز که افسون تو دیدم گفتم که: ببیداری شبهای غم افسانه شوم
4 از در خانقه و مدرسه کارم نگشود بعد ازین خاک نشین در می خانه شوم
5 در سرم هست که: چون خاک شود قالب من بهوای لب میگون تو پیمانه شوم
6 نرگس مست ترا خواب صبوح این همه چیست؟ خیز، تا کشته آن نرگس مستانه شوم
7 بی مه خویش، هلالی، چه کنم عالم را؟ گنج چون نیست، چرا ساکن ویرانه شوم؟