1 شدم رسوای عالم بهر جانان ندیدم من زوصلش غیر هجران
2 بت فایز چو قرص آفتابی به زیر ابر رفت و گشت پنهان
1 نسیم روح پرور دارد امشب شمیم زلف دلبر دارد امشب
2 گمانم یار در راهست فایز! که این دل شور در سر دارد امشب
1 نه چشم است آن که چشمانش ندیده ست نه گوش است آن که صوتش ناشنیده ست
2 ز فایز پرس حسنش پای تا سر که شبها رنج بی خوابی کشیده ست
1 هر آن کس عاشقست از دور پیداست لبش خشک و دو چشمش مست و شیداست
2 بود فایز مثال روزهداران اگر تیرش زنی خونش نه پیداست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به