- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من ای ساقی نه آنم کز می گلرنگ بگریزم می گلرنگ ده کز عقل پرنیرنگ بگریزم
2 ز شهرستان هستی رو به کنج نیستی آرم به صحرای فراخ از گوشه های تنگ بگریزم
3 چنان از خودپرستان وحشتی دارم که گر بینم ز یک فرسنگشان خواهم به صد فرسنگ بگریزم
4 تو خواهی لطف خواهی قهر کن جانا نه آنم من که باشم با تو وقت آشتی وز جنگ بگریزم
5 سگ این کویم اما بهر تو نی بهر خود حاشا که بهر لقمه آیم بر درت وز سنگ بگریزم
6 چنان در پرده دل انس شد با نغمه دردم که خواهم از صدای عود و صوت چنگ بگریزم
7 به راه آن سوارم پای دل چون لنگ شد جامی چه سان از خم فتراکش به پای لنگ بگریزم