جامی

جامی

جامی
جامی

رخ خود به خون نگارم که نگار من نیامد از جامی غزل 312

غزل 312 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

رخ خود به خون نگارم که نگار من نیامد

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 رخ خود به خون نگارم که نگار من نیامد غم او چو کشت زارم به مزار من نیامد

2 به کنار جو ندیدم چو قدش به باغ سروی که ز آب دیده جویی به کنار من نیامد

3 خط سبزه کامد از گل که ز پی رسیدم اینک چه کنم چو این بشارت ز بهار من نیامد

4 به کدام کاسه سر خوش زیم از شراب راحت به سرم چو زخم سمی ز سوار من نیامد

5 به رهش چو خاک گشتم چه به وقت بود گریه که به پشت پاش باری ز غبار من نیامد

6 چو دهم به او دلی را که خراب ازوست کارم به چه کار آید او را چو به کار من نیامد

7 زر چهره ساخت جامی ز دو دیده سرخ یعنی که ز کان عشق نقدی به عیار من نیامد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر رخ خود به خون نگارم که نگار من نیامد

شاعر شعر رخ خود به خون نگارم که نگار من نیامد چه کسی است ؟

شاعر شعر رخ خود به خون نگارم که نگار من نیامد جامی می باشد.

شعر رخ خود به خون نگارم که نگار من نیامد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر رخ خود به خون نگارم که نگار من نیامد چیست ؟

قالب شعر رخ خود به خون نگارم که نگار من نیامد غزل است

مضمون اصلی شعر رخ خود به خون نگارم که نگار من نیامد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.