- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مصور چون به تصویر آورد موی میانش را چسان خواهد کشیدن با قلم مد بیانش را
2 دلم پیوسته از چین دو ابرویش حذر دارد که نتواند کشیدن غیر صانع کس کمانش را
3 کلالت نیست در نطقش سخن لیکن ز بیتابی چو بیرون می شود بوسیده می آید دهانش را
4 ز عین عالم نگردیده واقف حق نمی داند که کور از بی وقوفی ها یقین داند گمانش را
5 خیالم را ظهور مهر فیضش کرده پیراهن که شمع از پردهٔ فانوس سازد دودمانش را
6 نه با اغیار نی با من سعیدا الفتی دارد که از آن دوست میدارم دل نامهربانش را