-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از بناگوش تو هر شب گله سر خواهم کرد شب خود را به همین شیوه سحر خواهم کرد
2 مو به مو بندهٔ آن زلف سیه خواهم شد سال ها خواجگی دور قمر خواهم کرد
3 با خم ابروی او نرد هوس خواهم باخت پیش شمشیر بلا سینه سپر خواهم کرد
4 گندم خال وی از جنت او خواهم چید من هم از روی صفا کار پدر خواهم کرد
5 زان لب تنگ شکربار سخن خواهم گفت همهٔ شهر پر از تنگ شکر خواهم کرد
6 هم ز خاک در او سوی سفر خواهم رفت هم لب خشک به آب مژه تر خواهم کرد
7 خون دل در غم یاقوت لبش خواهم ریخت دیده را غرقه به خونآب جگر خواهم کرد
8 آخر از دست غمش چاک به دل خواهم زد عاقبت از ستمش خاک به سر خواهم کرد
9 دل به زنار سر زلف بتان خواهم بست خویشتن را به ره کفر سمر خواهم کرد
10 نعره خواهم زد و در دشت جنون خواهم تاخت شعله خواهم شد و در سنگ اثر خواهم کرد
11 گر فروغی رخ او بار دیگر خواهم برد کی به جز دادن جان کار دگر خواهم کرد