- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خواهم بر تو بردن تن را که شد خیالی باری برم خیالی چون نیستم وصالی
2 ای باد کی گذارت زآن سو مجال باشد بیماری و نباشد دانم ترا مجالی
3 امروز نیست زاهد غافل ز حال رندان کو را به هیچ وقتی وقتی نبود و حالی
4 چون زلف و رخ نمودی کردم سؤال بوسه دیدم تسلل دور آمد مرا سؤالی
5 از زلف خویش دل را زنجیر کن مهیا گر ابرویت نماید دیوانه را ملالی
6 میخواست گل که خود را مالد برآن بناگوش آن شوخ بی ادب را بایست گوشمالی
7 همکاسه سگانت سازی من گدا را گر کوزه گر بسازد از خاک من سفالی
8 روی نو بر نتابد از زلف سایه ای هم داری ز سایه خود از ناز کی ملالی
9 دارد کمال با خود زلفش نرا مقید دارند ماهرویان در دلبری کمالی