نوبتی نو میزنی ای نوبتی از آشفتهٔ شیرازی غزل 798

1 نوبتی نو میزنی ای نوبتی امشب بنام این چه شادی بود و این نوبت چه وین عشرت کدام

2 هست عیدی تازه یا نوروز فیروزی طلب مژده فتح است این یا نوبت دولت بنام

3 صوفی آسا از تو در رقصند ذرات وجود بازگو کاین عید فرخ روز را آخر چه نام

4 تا چه شد کام صلای عیش عام از محتسب مطربان را چنگ بر کف ساقیانرا می بجام

5 مغبچه حوری و غلمان می شراب کوثری میفروشان همچو رضوان میکده دارالسلام

6 هر کجا رندی فشاند آستین بر زاهدی هر کجا مستی کشد از شیخ و واعظ انتقام

7 شیخ بسته خانقه کنجی گرفته سوگوار میکشان را دل شکسته میگساران شادکام

8 آری آری غاصب حق علی شد در جهیم لاجرم بر شیعیان لازم بود عیش مدام

9 خیز آشفته بزن جامی و دستی برفشان دوست را عشرت حلال و عیش بر دشمن حرام