1 تا چند بکویش ایستم من پندارد یار نیستم من
2 در باغ سحر شدم ببویش خندید گل و گریستم من
3 خوش آنکه چو شاه و بنده در بزم بنشیند یار و ایستم من
4 من قطره تو بحر در حقارت پیداست بر تو چیستم من
5 زین زندگیم چه فیض مشتاق گیرم بییار زیستم من
1 تو را که چرخ بکام من از جفا نگذاشت بکام غیر ندانم گذاشت یا نگذاشت
2 فغان که بلبل آن گلشنم که هرگز گوش گلشن بناله مرغان بینوا نگذاشت
1 درون غنچه دل خارخاری کردهام پیدا همانا باز عشق گلعذاری کردهام پیدا
2 به لب سرچشمه نوشی به قد سرو قباپوشی به تن شایسته بوس و کناری کردهام پیدا
1 زد قدم هرکس به گیتی پیشه دیگر گرفت وقت رندی خوش که در دیر آمد و ساغر گرفت
2 در هوای گلشن آن مرغ به خاک افتادهام کاتشم از گرم پروازی به بال و پر گرفت