1 در تاریکی ز بس که می بنشینم در روز چو شب پرک همی بد بینم
2 باشد چو شب ار خوابگهی بگزینم از پهلو و دست بستر و بالینم
1 گه وداع بت من مرا کنار گرفت بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
2 وصال آن بت صورت همی نبست مرا بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت
1 هر چه اقبال بیندیشید آمد همه راست جان بدخواهان از هیبت و از هول بکاست
2 موکب طاهری آواز برآورد بلند هر سویی از ظفر و نصرت لبیک بخاست