- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا که نقش خیال تو در درون آید عجب مدار ز اشکم که لاله گون آید
2 وثاق توست درونم، نمیدهد دل بار که جز خیال تو غیری اندرون آید
3 کسی به بوی وصال تو تازه دارد جان که همچو گل ز هوایت ز خود برون آید
4 هزا نقش به دستان برآورم هر دم بدان هوس که نگارم بدست چون آید
5 ز غصه شد جگرم خون چو مشک و میترسم که گر نفس زنم از غصه بوی خون آید
6 شب است و بادیه و باد و من چنین گمره مگر سعادتی از غیب رهنمون آید
7 قبول خاک کف پایت افتد ار سر من به خاک پای تو کز دوش سر نگون آید
8 حدیث زلف چو زنجیرت ارکند سلمان به هیچ در سخنی کز سر جنون آید