باز بر شکل دگر می بینمت از جامی غزل 246

باز بر شکل دگر می بینمت

1 باز بر شکل دگر می بینمت زانچه بودی خوب تر می بینمت

2 پیش ازین بودی چو غنچه پردگی چون گل اکنون پرده در می بینمت

3 جز کمر چیزی نبینم در میان زان میان کاندر کمر می بینمت

4 چون نمی آیی چو جان اندر برم همچو عمر اندر گذر می بینمت

5 رفتی از پیش نظر عمری و من همچنان پیش نظر می بینمت

6 تیر آهی گر رسد سویت چه باک سینه پاکان سپر می بینمت

7 جامی از جام که خوردی می که باز از دو عالم بی خبر می بینمت

عکس نوشته
کامنت
comment