- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به آب دیده کنم سبز، خط ریحان را غبار کفر، لباس است حسن ایمان را
2 ز خط و زلف چه فرق است روی جانان را ز هم جدا نتوان کرد کفر و ایمان را
3 صفات ذات جمالی به غیر، رخ منمای که کافران نشناسند قدر قرآن را
4 زاشک، مردم چشم مرا زیانی نیست چه غم ز حادثه این خانمان به دوشان را
5 فقیه طعنهٔ می می کند خدایا زود به آب تلخ سپار این حکیم یونان را
6 کجا توان به نگاه تو آشنا گردید نکرده رام، کسی آهوی گریزان را
7 رقیب را به خدا منع صحبت خود کن به باغ خود مگذار این هزاردستان را
8 از آن گذشته ام تا نگه به غیر نیفتد به گرد دیدهٔ خود خاربست مژگان را
9 نگاه دار به حق چهارده معصوم ز شر حادثه مداح شاه کرمان را
10 ز کثرت غم دوران چه غم سعیدا را کمند وحدت غم کرده رشتهٔ جان را