- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دست و پایی میزنم در راه عشق تا مگر روزی شوم آگاه عشق
2 چون کواکب بی سر و پا گشته ام تا شوم یکدم قرین ماه عشق
3 دامن معشوق می آرد بکف هرکه باشد لازم درگاه عشق
4 از خرد بیگانه شو وز خویشتن تا شوی از محرمان شاه عشق
5 زنده گشتم از حیات جاودان چون شدم کشته بلشکرگاه عشق
6 فارغم از فکر زاد و راهزن در سفر تا گشته ام همراه عشق
7 ای اسیری چون زمین می باش پست تازنی برآسمان خرگاه عشق