-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 بکشم گر همه کوه است وز آهن ستمت بر ندارم به جفا چشم امید از کرمت
2 تا بمیرم زغمت روی نتابم هرگز وین تفاخر نه بس آخر که بمیرم ز غمت
3 در وفای تو نشینم که توانم بر خواست از سر سر که سرم باد فدای قدمت
4 عیب گویند که در پای تو افتم آخر که به بت خانه روی سجده نماید صنمت
5 تا سلامی به تو آرد به رقیبت فرمای تا صبا را نبرد ناز بسی از کرمت
6 قادری گر بزنی گر بنوازی ، اما آن کن ای دوست که از کرده نباشد ندمت
7 یاد داری که چه عهد است میان من و تو تا بدانی که فراموش نکردم قسمت
8 در کشیدم ز همه خلق جهان دامن دل بو که چون پیرهنت تنگ به بر در کشمت
9 جهد کن در طلب وصل نزاری خوش باش عاقبت دست دهد دولت این نیز همت