- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از لیش هر گه که خواهم کام دشنام دهد اگر نه مطفل است و خورد بازی چرا کام دهد
2 ساحری بنگر که چون نقلی بخواهم زان دهان بسته بنماید ز لب وز غمزه بادامم دهد
3 گویدم یک روز سیمین ساعدم بینی بدست از انتظارم سوخت تا کی وعده خامم دهد
4 مستنی خواهم که هشیاری نباشد هر گزش ساقئی کر تا به یاد لعل او جامم دهد
5 قاصد آنم که جان افشانمش از هر طرف قاصدی گر زآن طرف آید که پیغامم دهد
6 در بهای خاک پایش نیستم نقدی دریغ کو فریدون تا دوصد گنج گهر وامم دهد
7 خلق گویند از سخن مشهور عالم شد کمال معنی خاص است و بس کو شهرت عامم دهد