با بخت سعد یارم چون از عمادالدین نسیمی غزل 223

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

با بخت سعد یارم چون هست یار با من

1 با بخت سعد یارم چون هست یار با من شادی چو آن من شد، غم را چه کار با من؟

2 پیرامن دل من غم را چه زهره گشتن چندان که همنشین است آن غمگسار با من

3 منصوروار گشتم مستغرق اناالحق ای مدعی رها کن آن گیر و دار با من

4 گر دشمن سبکسر نازد به سیف و خنجر زانم چه باک؟ چون هست آن ذوالفقار با من

5 من موسی کلیمم در وادی مقدس هست از شجر سخنگو آن شجره نار با من

6 از باده «سقاهم » چون من همیشه مستم کی گیرد آشنایی خمر و خمار با من؟

7 یاری ز بخت و دولت سهل است اگر نباشد از فضل حق چو یار است آن بختیار با من

8 صد شهر و صد ولایت هردم چرا نبخشم چون من ز شهر یارم، آن شهریار با من

9 (خار از حسد بر آتش بگذار تا بسوزد چون روز و شب رفیق است آن گلعذار با من)

10 همچون خلیل از آتش کی غم خورد نسیمی زر خالص است اینک صاحب عیار با من

عکس نوشته
کامنت
comment