ز چشمم آستین بردار تا سیل از حزین لاهیجی غزل 784

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

ز چشمم آستین بردار تا سیل دمان ریزم

1 ز چشمم آستین بردار تا سیل دمان ریزم جگر پرگاله ها از دیده های خونفشان ریزم

2 همان از طبع همّت پیشه دارم شرمساری ها اگر نقد بهاران را به دامان خزان ریزم

3 نیارم پای کم ، با ناتوانان از قوی دستان ز غیرت مشت خاک خود به چشم آسمان ریزم

4 شود سرسبزی نخل وفا، روز وصال او من این اشکی که در هجران آن نامهربان ریزم

5 به عمر جاودان پی برده ام از همّت ساقی شراب خضر در جام سکندر، رایگان ریزم

6 حزین از باده ای مستم که رقصد هرکف خاکش اگر ته جرعه ای، بر دخمهٔ کاووسیان ریزم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر