-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز چشمم آستین بردار تا سیل دمان ریزم جگر پرگاله ها از دیده های خونفشان ریزم
2 همان از طبع همّت پیشه دارم شرمساری ها اگر نقد بهاران را به دامان خزان ریزم
3 نیارم پای کم ، با ناتوانان از قوی دستان ز غیرت مشت خاک خود به چشم آسمان ریزم
4 شود سرسبزی نخل وفا، روز وصال او من این اشکی که در هجران آن نامهربان ریزم
5 به عمر جاودان پی برده ام از همّت ساقی شراب خضر در جام سکندر، رایگان ریزم
6 حزین از باده ای مستم که رقصد هرکف خاکش اگر ته جرعه ای، بر دخمهٔ کاووسیان ریزم