1 بی برگ گلش جامه قبا خواهم کرد باری بنپرسی که چرا خواهم کرد
2 آمد خط او و ورق گل بگرفت یعنی که من این ورق فرا خواهم کرد
1 شیر در کار عشق مسکین است عشق را بین که با چه تمکین است
2 نکشد کس کمان عشق به زور عشق شاه همه سلاطین است
1 نور ایمان از بیاض روی اوست ظلمت کفر از سر یک موی اوست
2 ذره ذره در دو عالم هر چه هست پردهای در آفتاب روی اوست
1 طرقوا یا عاشقان کین منزل جانان ماست زانچه وصل و هجر او هم درد و هم درمان ماست
2 راه ده ما را اگر چه مفلسان حضرتیم آیت قل یا عبادی آمده در شان ماست
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند