- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به رهت ز رشک میرم، چو به غیر همره آیی نه تهور تغافل، نه مجال آشنایی
2 متحیرم که: پیشت چه مجال بود دوشم؟ که نه شکر وصل کردم، نه شکایت جدایی
3 مه من، هنوز طفلی، به جفا مباش مایل که طبیعت تو عادت نکند به بیوفایی
4 طلب وصال کردم ز نظر فگند یارم چه کنم؟ که خوار گشتم ز مذلت گدایی