به رهت ز رشک میرم، چو به از هلالی جغتایی غزل 417

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

به رهت ز رشک میرم، چو به غیر همره آیی

1 به رهت ز رشک میرم، چو به غیر همره آیی نه تهور تغافل، نه مجال آشنایی

2 متحیرم که: پیشت چه مجال بود دوشم؟ که نه شکر وصل کردم، نه شکایت جدایی

3 مه من، هنوز طفلی، به جفا مباش مایل که طبیعت تو عادت نکند به بی‌وفایی

4 طلب وصال کردم ز نظر فگند یارم چه کنم؟ که خوار گشتم ز مذلت گدایی

عکس نوشته
کامنت
comment