-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز میان میروم اینک، بکنارم بنشین بنشین، هست زمانی بتو کارم بنشین
2 آمدی، کز غم بیرون ز شمارم پرسی بنشین، تا بتو یک یک بشمارم بنشین
3 از برم رفتی و، میمیرم ازین غم باری بکنارم ننشستی، بمزارم بنشین
4 ای که احوال دل زار، ز من میپرسی؛ بنشین، تا بتو گوید دل زارم، بنشین
5 گفتمش آذر، هوس روی تو دارم چکنم؟! گفت: جایی که فتد بر تو گذارم بنشین