-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بنگرم چون بگذرد خیزم نشان بر خاک ازان پا بنگرم
2 زانجا که روزی دیدمش باشم گریزان چون کنم بی او نباشد طاقتم کانجا روم جا بنگرم
3 از دیدن او چون مرا مانع شود دیوار و در گریان ز شهر آیم برون گلهای صحرا بنگرم
4 خواهم به طوفان بلا عالم تهی از دیگران تا گه گهی آن روی را باشد که تنها بنگرم
5 می میرم از یک دیدنش هان ای رقیب از مرگ من می خواهی از رخسار او برقع بکش تابنگرم
6 امروز دیدم روی او مشکل که تا فردا زیم چندان امان ده ای اجل تا بخش فردا بنگرم
7 آنچ از غم او می کشم حاشا که از وی چون رهم بر کوی خوبان بگذرم در روی زیبا بنگرم
8 با آه خود دارم هوس هر شب شدن بر آسمان تا بی لب جانبخش او حال مسیحا بنگرم
9 جامی نبینم حاصلی در کوی او عشاق را جز آب چشم و دود دل چون زیر و بالا بنگرم