-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر دوستی تو می خورم باده وز غایت شوق در خود افتاده
2 شوریده دماغِ مستِ لایعقل سر بر قدمِ خیال بنهاده
3 دل پیش روانه گشت و جان از پس در صحبتِ نامه شد فرستاده
4 در بند تو مانده ام نمی دانم کاین عقده شود اگر نه بگشاده
5 در وادیِ حیرت اوفتد هر کو در سیر وفا بگردد از جاده
6 در اصل منافقی بود شاخی بی بر، چومخنثانِ نر ماده
7 هستند همیشه خاطر و وهمم در پیش خیال تو براستاده
8 نی نی که بود خیال قدِّ تو پیشِ نظرم چو سروِ آزاده
9 شک نیست در اینکه دایه ی فطرت ما را به ازای شیر می داده
10 هر کس نرسد به غورِ سرِّ می عیسی است ز مریمِ عنب زاده
11 ماییم و می و محبتِ صادق وین هر دو به نقد هست آماده
12 به زین چه نزاریا همین می گوی بر دوستیِ تو میخورم باده