می بی منت اگر میل کنی، حیرانی از سلیم تهرانی غزل 256

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

می بی منت اگر میل کنی، حیرانی ست

1 می بی منت اگر میل کنی، حیرانی ست جامه ی مفت اگر می طلبی، عریانی ست

2 قصه ی افسر کیخسرو و تاج جمشید به سر خاک نشینان که مرصع خوانی ست

3 آشنایی همه جا از ره نسبت خیزد مست را دوستی ابر ز تر دامانی ست

4 با چنین کوتهی عمر، بیان نتوان کرد قصه ی طول امل را، که سخن طولانی ست

5 می دوند از پس و پیشم به تماشا خلقی عشق را شور جنون، کوکبه ی سلطانی ست

6 در تمنای سجود در او کاسته ام چون هلال آنچه ز من مانده به جا، پیشانی ست

7 نتوان گفت می کوثر و آب زمزم شرح کیفیت لعل لب او وجدانی ست

8 چشم مستی که ربوده ست ز سر هوش مرا شیر از نسبت او در پی آهوبانی ست

9 چاره ی زخم دلم مرهم عیسی نکند خنجری نیست مرا چاک جگر، مژگانی ست

10 صحبت عشق و جنون گرم چو گردید سلیم کشتی حوصله از شبنم می طوفانی ست

عکس نوشته
کامنت
comment