- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ایکه دل برده ای از دست زچشم سیهم بنده ام کرده ای از چیست نداری نگهم
2 خاک آندر شدم و بوسه زدم بر پایت تا بدانی زمقیمان در بارگهم
3 خرقه ای از سگ کوی تو بتن پوشیدم عارم از کسوت جم هست که با دستگهم
4 تلخ کامیست بسی زآن لب شکر شکنم عقدها زد بدل آنزلف گره در گرهم
5 منکه جز راه حرم هیچ نمیپیمودم طره آن بت ترسا بچه برده زرهم
6 نیست پیکان که از او جان ببرم یا خفتان کشته غمزه آن جادوی عنبر زرهم
7 گرچه آشفته بجز ننگ ندارم نامی فخرم اینست که مدحت گری از پادشهم