1 جاهل از بهر که و هیزم و بهر علفست نه بدان پایه که بر صدر بزر کیش برند
2 عالم ار لنگ و کرو کور بود محترم است جاهلانرا چو فرو مرد جوارح بمرند
3 پای گاو است نگهبان سر گاو بکار پا چو بشکست بناچار سرش را ببرند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دوش بی هیچ خبر کوکبه باد سحر بر در حجره من کرد بصدلطف گذر
2 حلقه بر در زد و چون باز گشادند درش اندر آمد ز در و غم ز دلم رفت بدر
1 این سعادت بین که باز اهل خراسان یافتند وین کرامت بین که از تأیید یزدان یافتند
2 بودشان از آتش محنت جگرها تافته چون خضر در ظلمت غم آب حیوان یافتند
1 مقدم میمون نوئین جهان فرخنده باد عمر او درکامرانی تا ابد پاینده باد
2 خسرو آفاق ارغونشاه کز تأیید حق همچو شاه اختران بر در هزارش بنده باد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به