1 گر عاقلی آزاد شو از بند هوس در راه خدا خرج کن این یک دو نفس
2 از بهر دو روزه دولت عاریتی عاقل نه برنجد نه برنجاند کس
1 ای دل هوس عشق تو را تنها نیست کس نیست که در سرش ازین سودا نیست
2 صفرا مکن ارچه دلبرت اینجا نیست کاینجا که تُوی جایگه صفرا نیست
1 ای روی تو از لطافت آیینهٔ روح خواهم که قدمهای خیالت به صبوح
2 بر دیده نهم ولی زتیغ مژه ام ترسم که شود پای خیالت مجروح
1 آن نقطه که در فقر نهان آوردند از بهر بسی زنده دلان آوردند
2 دیوان صفا که پنج نوبت می زد افسوس که قومی به زیان آوردند