-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر روی بی تو مرا داغ جگر تازه شود چون بیایی به توام مهر دگر تازه شود
2 تازه شد خط و رخت از دم روشن نفسان چون گل و سبزه که از باد سحر تازه شود
3 تا شنیدم که بود عشق هنر هر نفسی در دلم داعیه کسب هنر تازه شود
4 سویم از خاک در خویش غباری بفرست که ازان سرمه مرا نور بصر تازه شود
5 بس که از جور رقیبان درت در رنجم هر دم از کوی توام عزم سفر تازه شود
6 دیده را شد ز غبار خط سبزت مژه تر چون لب جوی که از سبزه تر تازه شود
7 جامی اینسان که کند شرح نظربازی خویش زود ازو قاعده علم نظر تازه شود